جدول جو
جدول جو

معنی ممزوج کردن - جستجوی لغت در جدول جو

ممزوج کردن
آمیختن، مخلوط کردن، درهم کردن، قاطی کردن، ترکیب کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شَ کَ دَ)
خلط کردن. مخلوط کردن. ممزوج کردن. در آمیختن. آمیختن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(شُ کَ دَ)
تزویق کردن. مزین کردن. رجوع به تزویق و مزین کردن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مزج کردن
تصویر مزج کردن
مخلوط کردن، آمیختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ممزق کردن
تصویر ممزق کردن
پاره کردن شکافتن: (پس شیر از جوانب در آمدند و زخمها پیاپی میزدند تا لباس وجود بر پیلان چنان مخرق و ممزق کردند که بزرگتر پاره ای از پیلان گوش بود) (مرزبان نامه. . 1317 ص 225)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مملو کردن
تصویر مملو کردن
آکندن
فرهنگ واژه فارسی سره
برکنار کردن، عزل کردن، خلع کردن، از کاربرکنار کردن، کنار گذاشتن، برداشتن
متضاد: منصوب کردن، گماشتن، برگماشتن، دور کردن، جدا کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آمیخته شدن، مخلوط شدن، درهم رفتن، قاطی شدن، ترکیب شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پر کردن، لبریز کردن، لبالب کردن، سرشار کردن، آکندن، ممتلی کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تنها گذاشتن، گوشه نشین کردن، به حاشیه راندن، حاشیه نشین کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
فلج کردن، ناتوان کردن، ضعیف کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از ممنوع کردن
تصویر ممنوع کردن
حظر
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از ممنوع کردن
تصویر ممنوع کردن
Ban, Forbid, Prohibit
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ممنوع کردن
تصویر ممنوع کردن
interdire
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ممنوع کردن
تصویر ممنوع کردن
vietare, proibire
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ممنوع کردن
تصویر ممنوع کردن
proibir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ممنوع کردن
تصویر ممنوع کردن
verbieten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ممنوع کردن
تصویر ممنوع کردن
zabraniać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ممنوع کردن
تصویر ممنوع کردن
запрещать , запрещать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ممنوع کردن
تصویر ممنوع کردن
забороняти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ممنوع کردن
تصویر ممنوع کردن
verbieden
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ممنوع کردن
تصویر ممنوع کردن
prohibir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ممنوع کردن
تصویر ممنوع کردن
प्रतिबंधित करना , मना करना , निषेध करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ممنوع کردن
تصویر ممنوع کردن
melarang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ممنوع کردن
تصویر ممنوع کردن
নিষেধ করা , নিষিদ্ধ করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ممنوع کردن
تصویر ممنوع کردن
پابندی لگانا , ممانعت کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از ممنوع کردن
تصویر ممنوع کردن
ห้าม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ممنوع کردن
تصویر ممنوع کردن
kuzuia
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از ممنوع کردن
تصویر ممنوع کردن
禁止する , 禁じる , 禁止する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از ممنوع کردن
تصویر ممنوع کردن
לאסור , לאסור
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ممنوع کردن
تصویر ممنوع کردن
금지하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ممنوع کردن
تصویر ممنوع کردن
yasaklamak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ممنوع کردن
تصویر ممنوع کردن
禁止
دیکشنری فارسی به چینی